معجزه ی کوچک دوست داشتنی
نوژای ناز مامان دیگه چند روز بیشتر به تولدت نمونده .من تصمیم گرفتم خاطره زایمانم رو برات که پارسال قولشو بهت داده بودم امسال بنویسم. چقدر سخته بود که توی گرمای تابستون سال 90 اونم خردادتا مرداد هر روز میرفتم سرکار و خیلی دیگه کم آورده بودم.دکتر میرزایی خیلی از لحاظ مرخصی سخت میگرفت و با اینکه بهش میگفتم من نمیتونم برم سرکار اما به روی مبارکش نمی آورد.یه بارهم خوب یادمه که بهش گفتم من خسته ام همش دلم میخواد بخوابم گفت یه آزمایش تیرویید برات مینویسم شاید تیروییدت مشکل داره.که خداروشکر جوابش منفی بود وتیروییدم خوب کار میکرد. تو ماه 9 بودم وبرای چکاپ باید هر هفته بدون نوبت گیری میرفتم بیمارستان .این ماه آخر که دکتر...
نویسنده :
مامان حسنیه
9:58